عزیزدلم امروز با بابایی رفتیم واکسن 6ماهگیت وزدی . اول قد و وزن ودور سرت وگرفتن .وزنت ماشالله 9/200 بود گفت خیلی چیز شیرین بهت ندم که اضافه وزن نگیری .برا غذا خوردنتم خیلی عجله نکنم .قطره اهن ومولتی هم بهم داد .با یکی از خانوما بازیت گرفته بود باهاش میخندیدی بعدش صورتتو بر میگردوندی و پشتم قایم میشدی خانومه با لهجه یزدی گفت گف زدنش میاد میخواد باهام گف بزنه.بعدش رفتیم اتاق واکسیناسیون. واکسن پای راستتو زد خیلی دردت اومد گریه کردی .باهات حرف زدم وبوسیدمت اروم شدی ولی دوباره گریه کردی .واکسن دومم که زد با شدت بیشتری گریه کردی الهی بمیرم خیلی دردت اومد . من جرات نداشتم نگاه کنم .بعدش اومدیم خونه قطره استام...