دلنوشته های قدیمی مامان
سلام به روی ماهت عزیزدلم. دیروز داشتم دفتر خاطراتم وورق میزدم .چندتا از نوشته هامو دیدم دوس داشتم تو وبت بذارم. قبلش از پیشرفتای جدیدت بگم. نفس مامان با رورووکت حسابی راه افتادی.وقتی مامان تو اشپزخونس میای پیشم وشیطونی میکنی.منم چیزایی که ممکنه برات خطرناک باشه رو میذارم رواپن که کار خطرناک نکنی. وقتی خیلی ذوق زده میشی چنان جییییییییییییغ بلندی میکشی که نگو.فدای جیغ کشیدنت بشم من خوشکلم.دیگه کاملا مامان ومیشناسی ویه لحظه منو نبینی گریه میکنی .البته غرغرو نیستیااااااا منم وقتی مامانی وسفت بغل میکنی خیلی ذوق زده میشم. نشستنتم پیشرفت کرده البته هنوز اطرافتو که امکان داره بیفتی وبالش میذلرم که اگه افتادی طوری نشه.  ...
نویسنده :
مامان دلنیا
0:39