پارک رفتن عزیزدلم
دلنیاکوچلوی مامان امروز بعدازظهر جمعه17/5/93
تو خونه خیلی حوصلمون سررفته بود
با بابایی تصمیم گرفتیم بریم پارک.
تو پارک با دیدن بچه ها حسابی ذوق زده شدی
وکلی سرسره بازی وتاب بازی کردی
وحسابی بهت خوش گذشت.
چون هوا یه خرده گرم بود لپات قرمز شده بود
وحسابی خوردنی شده بودی
بعدش رفتیم بستنی خوردیم.
که خیلی دوست داشتی و
بازبون خوشکلت بستنی ولیس میزدی
نوش جونت همه کسم.
بعدش برگشتیم خونه
الانم بعد اون همه بازی خسته شدی و
گرفتی خوابیدی .یه ساعتی میشه خوابیدی
اینجا11ماه و4روز داری
فدات بشم نفسم که بعد اون همه بازی گرفتی خوابیدی