6سالگی دلنیا جونم

سلام به روی ماهت عزیزم

6سالگیت مبارک  نفسم❤️

تولد 6سالگیت و یزد بودیم.عمه مهسا و مایا جونم خونمون بودن

با همکاری هم تولد خوبی برگذار شد.با اینکه شرایط خوبی نداشتیم منم از طرفی خیلی دوست داشتم برات تولد بگیرم چون

خیلی ذوق داشتی.از طرفی هم نمیخواستم خیلی هزینه بر باشه.

برا تولد یه سالگیت دامن توتو درست کردم.امسالم تصمیم گرفتم همین کارو بکنم.

با همکاری عمه تور زرد وابی و سفید خریدم.برش دادیم .مروارید دوزی کردم.یه تابم خریدیم.برا موهاتم یه کلیپس

که با دامنت ست باشه درست کردم.عمه هم موهاتو خوشکل کرد.دستش درد نکنه

برا تزییناتم اول یه موردی انتخاب کردیم اولش فکر میکردم اسونه.ولی دیدم واقعا سخته.

بادکنک ارایی واقعا مهارت خاصی میخواد

وبالاخره یه تزیین ساده انتخاب کردیم.اسامی مهمونا:

مادر .عمه.مایا کوچولو.اقاجون(بابای خودم).خاله فرشته.فاطمه.خونواده عمو رحیم

مادر سکه هدیه داد.البته قبلشم یه لباس خوشکل برات خرید

خاله فرشته یه تیشرت خوشکل

اقاجون پول داد

خونواده عمو رحیم.گیتار اسباب بازی

عمه جونم یه میز تحریر

دستشون درد نکنه.خیلی خوش گذشت

عمه چهاردهم برگشت کرمانشاه

عزیزدلم الان که دارم این خاطرات و مینویسم3/7/98

وتو میری کلاس اول.خیلی خوشحالم و بهت افتخار میکنم.

معلمتون خانم نصیری هستن .خدا رو شکر معلم خوبی دارین.خیلی مدرسه رو دوس داری .میگی مامان دوس دارم تا شب مدرسه باشم

امروز که کتاباتو تحویل گرفتی.مشق هم داشتی .تا برگشتی سریع با خط خوش نوشتی.یه نقاشی عالی هم کشیده بودی  که خیلی زیبا بود

یکی از فامیلامون دانشگاه  شهر انار(کرمان)قبول شده .دیشب خونه خاله اینا بود.خیلی دوستت داشت.

یه هفته پیشم به همراه مادر و دایی شهاب و خاله و اقاجون رفتیم یاسوج و ابشار مارگون

خیلی خوش گذشت.

خدایا بخاطر سلامتی و همه نعمتایی که بهمون دادی شکرت

عکسهای دلنیا جونم در ادامه

ابشار مارگون

اینم نقاشی ای که روز اول مدرسه کشیدی .خیلی این نقاشی و دوست دارم