دلنیادلنیا، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 8 روز سن داره
پیوند عاشقانه ما پیوند عاشقانه ما ، تا این لحظه: 15 سال و 5 ماه سن داره

نی نی خوشکله

اولین مهمونی رفتن دلنیا بدون مامانی

1393/3/7 23:16
نویسنده : مامان دلنیا
319 بازدید
اشتراک گذاری

عزیزم امشب مادری اومد دنبالت وبا بابایی رفتین خونشون ...

این دفه با دفه های قبل فرق داشت .

من همراتون نبودم.غمگین

وقتی برگشتی بغل بابایی بودی .یه خورده کسل بودی واصلا نمیخندیدی غمگین

ولی همینکه منو دیدی خندیدی وخیلی خوشحال شدی .خوشمزه

بغلت کردم وتو هم 2دستی سفت منو گرفتیخنده

بابایی گفت عمه مهسا جون یه سوپ خوشمزه واست درست کرده .

دستش درد نکنهبوس

عزیزم خیلی دوستت دارم .نفسم بی تو می میرم.

 

 

 

پسندها (6)

نظرات (6)

سحرمامی آرتین
8 خرداد 93 0:40
وای وای وای دیگه دخترمون واسه خودش خانومی شده ها. عزیزم خیلی دوستت دارم هامیدونستی؟ ازهمین جامیبوسمت. ولی یه لحظه دوربودن ازشون هم سخته نه؟
مامان دلنیا
پاسخ
اره خاله جونم . مرسی عزیزم .دل به دل راه داره. ماهم خیلی شما رو دوست داریم. عزیزم وقتی برگشت پیشم انگار که خیلی وقته ندیدمش واقعا سخته. جونم به جونش بستس. بوس واسه ارتین جون ومامان گلش.
مامان افسانه
8 خرداد 93 1:18
چه طاقتی اوردی من بودم تلف شده بودم ولی در کل خوبه بعضی وقتا پیشمون نباشن ما هم یه استراحتی بکنیم ما هم دل داریم خووو
مامان دلنیا
پاسخ
اره عزیزم تعریف از خود نباشه. همه میگن خیلی صبوری .نمیدونم...... طاقت نیاوردم .سعی کردم تحمل کنم.البته مهمونی یه ساعت بیشتر طول نکشید دنیاجونمو ببوسین که دلم واسش یه ذره شده
سارا مامان اهورا
8 خرداد 93 12:10
ای جونم عزیزم.بدون مامان طاقتت نگرفت؟ منم بعضی وقتها میگم کاش چند ساعت دور از اهورا تو آرامش باشم اما همینکه نیستش اصلا طاقتم نمیگیره حالا چطور خودتم نرفتی؟
مامان دلنیا
پاسخ
اره خاله جونم .اخه من خیلی مامانیمممممممممممممممممم اره عزیزم دوریشون سخته .حتی برا چند لحظه. عزیزم کاری برام پیش اومد.نشد برم.
مامان هلیا
8 خرداد 93 14:25
مامانی درکت میکنم ، دوری از این نی نی ها خیلی سخته وقتایی که هلیا پیشم نیس خیلی کلافه ام دلنیا جونی ، قربونت برم خانومی شدی واسه خودت ها ، وقتی مامانی نیس خیلی مواظب خودت باش
مامان دلنیا
پاسخ
اره دوست خوبم خیلی سخته. یه لحظه ندیدنشون وازشون دور بودن خیلی سخته وعذاب اوره. باشه خاله جونم.شما هم مواظب خودتون باشین.
مامان مهربان
9 خرداد 93 16:36
ای جانم دیگه خانوم شده تنهایی میره مهمونی میبوسمت خوشگل خاله
مامان دلنیا
پاسخ
مرسی خاله جونم
مامان و بابای مانی جون
12 خرداد 93 14:51
ای جونم عزیزکم فدات شم دیگه باید کم کم عادت کنی که بدون مامان هم اینور اونور بری مخصوصا خونه مامانی راستی مامان عکسهای عسلمو بذار از وبلاگ عسیسمم دور شدی مامانی من همیشه میام میبینم عکس نانازم نیست نا امید برمیگردم
مامان دلنیا
پاسخ
خدانکنه عزیزم. باشه چشم در اولین فرصت میذارم مانی جون وببوس فداش بشم