دلنیای شجاع
سلام مامانی
الهی فدات بشم که اینقد ماهی...
عزیزدلم دیروز یعنی 7/11/92دخترعمه بابایی با شوهرودخترشون طناز اومدن خونمون
تو بادیدن طناز کلی ذوق کردی .
عزیزدلم موقع خواب بود بساط خواب مهمونارو پهن کرده بودیم که حامد بابای طناز داشت با طناز بازی میکرد طناز زیرپتو بود واز خوشحالی جیغ میکشید .نفس مامان تو بغل بابایی بودی فکر میکردی طناز داره گریه میکنه واذیت میشه طوری به حامد نگاه میکردی وجیغ میزدی می خواستی بری طناز ونجات بدی .
همه با تعجب نگات می کردیم .
عزیزدلم هزارماشالله خیلی باهوشی خیلیییییم شجاع .میدونستی یه نی نی مث خودت زیر پتوه .میخواستی بری نجاتش بدی .
فدات بشم که اینقد دلسوزی مامانی ...
عزیزم نشون دادی که خیلی چیزارو می فهمی وحسابی سورپرایز شدیم.
عزیزم الان که 4ماه و24 روز داری میتونی بدون کمک ما خودتو برگردونی
عزیزدلم چند روز پیش مادری واست حریره بادوم درست کرد البته خیلی کم.
دیگه باید اروم اروم مزه ها رو بچشی .فدات بشم الهی ...