اولین مسافرت نی نی مون به کرمانشاه
سلام این مدت نبودیم با دلنیا وبابایی وعمه مهساومادری رفتیم کرمانشاه .
الهی مامانی فدات بشه ساعت 8 شب حرکت کردیم همینکه سوار ماشین شدیم خوابیدی تاساعت 12شب که رسیدیم قم .اونجا بابایی خوابش می اومد .یه ساعتی خوابیدیم البته من ونفسم بیدار بودیم چون همینکه ماشین متوقف می شد خشکل خانم هم بیدار میشد وشیر می خواست.بابایی که بیدار شد حرکت کردیم نی نی خشکل ماهم گرفت خوابید.
تو راه خیلی برف اومده بود وهواسرد بود.خداروشکر اذیت نشدی .
وقتی رسیدیم کرمانشاه رفتیم خونه اقاجون .خیلی خوشحال شدن .مامان بزرگ هم کلی ذوق زده شد.خاله فرشته و فاطمه جونم اونجا بودن .
خیلی دوست داشتن .می خواستن بخورنت.فاطمه سرما خورده بود.ازیه طرفم خیلی دوست داشت بوست کنه ولی چون سرما خوده بود نمیشد بیاد پیشت.
هزار ماشالله اینقد مودبه وحرف گوش کن بدون اینکه مابهش بگیم خودش رعایت می کرد .الهی خاله فداش بشه.
بابابزرگ بابایی مریضه .گفته بود بریم دیدنش ولی تازه داروخورده بودخواب بود نتونست نی نی خوشکلمون وببینه.
با اینکه خیلی مواظب دلنیا بودم ولی بالاخره سرما خورد .الهی مامانی فدات بشه .نمی دونی چه سرفه هایی میزدی .دل مامانی کباب میشد.
با دایی شهاب (دایی دلنیا)رفتیم دکتر.اقای دکتر گفت خانمی این شکم چیه ؟؟؟
بچه هایی که اومده بودن دکتر ودکتر معاینشون می کرد گریه میکردن ولی جیگر مامانی اروم بودی وقتی دکترمعاینت میکرد با مامانی می خندیدی همه کس مامان.
خلاصه برگشتیم خونه .عزیز مامان مث خودم دارو دوس نداری هرچی بهت می دادم استفراغ می کردی و مامانی غصه می خورد
چون کم کم داشت هوا سردتر میشد وتوهم سرما خوردی .خیلی نگران بودم به بابایی گفتم بهتره برگردیم خلاصه راهی شدیم .وقتی رسیدیم خونه خاله فرشته زنگ زد گفت برف اومده خیلی خوب شد که زود برگشتین .
چون هنوز سرفه می زدی دوباره نوبت دکتر گرفتم .اقای دکتر جعفری داروهای بهتری نوشت .این داروها رو بهتر می خوردی .هربار که بهت دارو می دادم یه روش بهتر یاد می گرفتم خدارو شکر فعلا استفراغ نکردی .وداری بهتر میشی .انشالله دیگه لازم نباشه بریم دکتر .