چه تلخ است روابطمان این روزها چیزی نیست جز حسابگری
مجلس عروسی یکی از بزرگان بود
وشیخی را نیز دعوت کرده بودند.وقتی میخواست وارد شود
در مقابل او دو درب وجود داشت با اعلانی بدین مضنون:از این درب عروس وداماد وارد می شوند
واز درب دیگر دعوت شدگان. شیخ از درب دعوت شدگان وارد شد
در انجا هم دو درب وجود داشت.واعلانی دیگر:
از این درب دعوت شدگانی وارد میشوند که هدیه اورده اند
واز درب دیگر دعوت شدگانی که هدیه نیاورده اند
شیخ طبعا از درب دو وارد میشود
ناگهان خود را در کوچه دید.همان جایی که وارد شده بود.
این داستان حکایت زندگی ماست .کسانی که به زندگیمان دعوت میکنیم
اما وقتی متوجه می شویم از انها چیزی عایدمان نمی شود
رابطه را قطع وافراد را به خودشان رها میکنیم
روابط عاطفی ما چیزی بیشتر از الگوی حاکم بر مناسبات تجاری واقتصادی نیست
عشق برمبنای ترس وضعف محاسبه گر است.اگر محبتی میکنیم
توقع جبران داریم.دوست داشتن های ما قید وشرط وتبصره دارد
حساب وکتاب دارد.اگر کسی را دوست داریم به خاطر این است
که لیوان نیازمان پر شود.
چه ستمگر است انکه از جیبش می بخشد تا از قلب تو چیزی بگیرد