دلنیادلنیا، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 19 روز سن داره
پیوند عاشقانه ما پیوند عاشقانه ما ، تا این لحظه: 15 سال و 4 ماه و 11 روز سن داره

نی نی خوشکله

اولین بهار نفسم

                                         عزیزدلم کم کم داره بوی اومدن بهار به مشام میرسه درختا شکفوفه دادن   .خیابونا سبز شدن .   زمستون داره کوله بارشو میبنده وجاشو به بهار میده   عزیزم بهار امسال حال وهوای دیگه ای داره چون خدا یه دسته گل زیبا بهمون   داده .   نفس مامان با اومدنت بهار امسال و برامون گلستان کردی   همه کسم این اولین بهاریه که با چشای نازت میبینی .ایشالله 120 ...
20 اسفند 1392

شروع جیغ زدن های دلنیا جونم

امروز 18/12/92 جیغ زدن های دلنیا جونم شروع شده. چهره دلنیا اینجوری میشه:   1 - وقتی خوابش میاد   2-وقتی چیزی ببینه وبهش ندم. 3-وقتی گرسنه باشه. 4-وقتی سکسکه اش زیادی طول بکشه. 5-وقتی خودشو خیس کرده باشه. اره دختر گلم دیگه یواش یواش شیطونیات داره شروع میشه. البته نا گفته نمونه که جیغهای دخملم خیلی اروم وملایم ودوس داشتنیه. فدای صدای نازت بشه مامانی.   ...
19 اسفند 1392

همه وجودم فدات ای زیباترین

دلنیای نازم ودر ادامه مطلب ببینید ای بهترین وزیباترین خلقت افریدگار ای که عشق با تو معنا می شود ای که غمها با تو دریا می شود ای شاپرک.ای یاسمن. ای گلشن و ای ماهکم با زندگی شیرین تر از عسل.با تو زمستونم بهار.   با تو شهر غریب همه واسم اشنا. ای همه وجودم .ای تویی تار وپودم. بی تو هیچم .می میرم. با تو عمر دوباره می گیرم...       ...
17 اسفند 1392

برای مادر...

ان هنگام که مادرت پیرتر میشود. وچشمهای گرانبها وبا ایمان او زندگی را انگونه که(زمانی میدید)نمیبینند. زمانی که پاهایش فرسوده می گردد. وبرای راه رفتن نمیتوانند او را یاری کنند. در ان هنگام بازوانت رابرای یاری او بکار بگیر. با خوشی وسرمستی از او نگاهبانی کن. زمانی که اندوهگین است بر توست که تا اخرین گام اورا همراهی کنی. اگر از تو چیزی میپرسد او را پاسخگو باش اگر دوباره پرسید باز هم پاسخگو باش واگر دگربار پرسید دگر بار پاسخگو باش. نه از روی ناشکیبایی بلکه با ارامشی مهربانانه واکر تو را به درستی در نمی یابد شادمانه برای او همه چیز را بازگو ساعتی فرا میرسد .ساعتی تلخ. که دهان او دیگر...
15 اسفند 1392

نمایشگاه کتاب

عزیزدلم امروز 11/12/92با عمه مهسا ومادری وسودابه ودختراش رفتیم خرید. عزیزدلم الهی مامانی فدات بشه که اینقد ماهی .تو خیابون خیلی از بچه ها گریه می کردن وبهونه میگرفتن.اما تو دختر کوچلوی ناز مامانی برا خودت مغازه ها رو نگاه میکردی . تو ماشین که بودیم عمه مهسا جون گفت بعدا باید به پاس این اروم بودن وهمکاری کردنت  واست جبران کنیم ..شما هم گل از گلت شکفت وشروع کردی به خندیدن.. تو بازار هرکی ومیدیدی باهاش لبخند میزدی وهمه رو سر ذوق می اوردی .. روز قبلشم رفتیم نمایشگاه کتاب که دانشگاه یزد برگزار شده بود 3تا از دخترا عاشق خنده هات شدن .بغل بابایی بودی نمیدونستیم باهاشون لبخند زدی اوناهم دنبالت راه افتادن.ب...
14 اسفند 1392

فرشته کوچلوی مامان وبابا 6ماهگیت مبارک

عزیزدلم امروز با بابایی رفتیم واکسن 6ماهگیت وزدی . اول قد و وزن ودور سرت وگرفتن .وزنت ماشالله 9/200 بود گفت خیلی چیز شیرین بهت ندم که اضافه وزن نگیری .برا غذا خوردنتم خیلی عجله نکنم .قطره اهن ومولتی هم بهم داد .با یکی از خانوما بازیت گرفته بود باهاش میخندیدی بعدش صورتتو بر میگردوندی و پشتم قایم میشدی خانومه با لهجه یزدی گفت گف زدنش میاد میخواد باهام گف بزنه.بعدش رفتیم اتاق واکسیناسیون. واکسن پای راستتو زد خیلی دردت اومد گریه کردی .باهات حرف زدم وبوسیدمت اروم شدی ولی دوباره گریه کردی .واکسن دومم که زد با شدت بیشتری گریه کردی الهی بمیرم خیلی دردت اومد . من جرات نداشتم نگاه کنم .بعدش اومدیم خونه قطره استام...
14 اسفند 1392

پیشرفتای دلنیای نااااازم

نفس مامان الان که دارم برات مینویسم 5ماه و22روز داری دلنیا جونم هزار ماشالله مث همیشه اروم ودوست داشتنی هستی ومن وبابایی بهترین لحظه هاروباهات میگذرونیم . عزیزدلم دیروز که با عمه مهسا ومادری صحبت می کردیم واز گذشته ها میگفتیم تو این 5ماه ونیم فقط یه بار گریه کردی .اونم با هم تو خونه تنها بودیم وتو تقریبا یه ماهه بودی .استفراغ کردی طوری که از بینیتم اومده بود بیرون.مامانی خیلی ترسیدم زود به مادری زنگ زدم .اونا هم سریع خودشونو رسوندن .ایشالله هیچموقع تو زندگی گریه نکنی عزیزدلم . مامانی روزی هزاربار خدارو به خاطر داشتنت شکر میکنم. پیشرفتهای نفس مامان عزیزدلم روز به روز قدرت دستای کوچلو ونازت بیشتر می...
8 اسفند 1392

برای دخترم...

دخترم ! وقتی به تو نگاه می کنم نمی تونم وجود خدا رو منکر بشم اخه فقط خدا میتونسته  موجودی رو به زیبایی وحیرت انگیزی تو خلق کرده باشه...   دخترم بخشش کن اما نگذار از تو سواستفاده شود عشق بورز اما نگذار با قلبت بد رفتاری شود اعتماد کن اما ساده وزود باور نباش. حرف دیگران را بشنو اما صدای خودت را از دست نده.       اگر زمانی که صحبت میکنم حرفهایم تکراری وخسته کننده است صبور باش وبه حرفهایم گوش فرا ده همانگونه که من در دوران کودکی به حرفهای تکراریت بارها وبارها با عشق گوش فرا دادم....   ...
6 اسفند 1392

رابطه بعضی بچه ها با پدر ومادر...

تو 3سالگی :مامان وبابا عاشقتونم... تو 10 سالگی :ولم کنین... تو 16 سالگی:مامان وبابا همیشه میرن رو اعصابم... تو 18 سالگی:باید از این خونه بزنم بیرون... تو25 سالگی:حق با شما بود... تو 30 سالگی میخوام برم خونه پدر ومادرم.... تو 50 سالگی نمیخوام پدرو مادرم وازدست بدم.... تو 70 سالگی:حاضرم همه زندگیمو بدم تا پدرو مادرم الان اینجا باشن...   ...
6 اسفند 1392